عشق مامان

عشقم امروز نوزدهم فروردین یک ماهه که از زمینی شدنت گذشته ودر یک ماهگیت من و تو تنها تو خونه اولین نهار دو نفرمون را میخوریم البته شما زودتر خوردی و خوابیدی عشقم چندروز اول که به دنیا اومده بودی همش می گفتم کی میشه یک ماهش بشه من خیالم راحت بشه یکم بزرگ شده و امروز همان روز براورده شدن ارزوم هست و چه زود گذشت بعضی وقتها هم میگم کاش زمان متوقف می شد و همین کوچولو می نمیدونم خصلت ما همیشه در حسرت چیزهایی هستیم که نداریم وقتی هم بهشون می رسیم یاد میکنیم از زمانی که در حسرت اون چیز بودیم عشقم امروز من و باباجون می خواهیم جشن یک ماهگیتا پارسای مامان یک ماهگیت مبارک عشق مامان ...ادامه مطلب

جنین شما کمی عاقل تر شده و شیطنت را کنار گذاشته، شاید هم تنبل شده باشد، به هر حال خیلی حال و حوصله شیطنت کردن ندارد. البته او دیگر فضای برای این کار ندارد نه می‌تواند لگد بزند نه اینکه مشت‌های گره کرده‌اش را به شما نشان دهد. با این حال به شیوه جدید ورجه وورجه می‌کند و غلت می‌زند تا بتواند تکان بخورد.   الان او از هفته گذشته 2 سانت بلندتر شده منتها آنچه شما از قدش می‌بینید بیشتر از 47 سانتی‌متر نیست چون او خودش را به شیوه همه جنین‌ها جمع کرده است. دست‌هایش با ناخن‌ و صورتش با موهای سیاهی که ممکن است روییده باشد زیباتر شده است. بیشتر ساعات روز را استراحت می‌کند تا وقتی پایش را بیرون از شکم مادر گذاشت حسابی انرژی برای آتش سوزاندن داشته باشد.   قد: 47 سانتی متر وزن: 2090 گرم عشق مامان ...ادامه مطلب

او احتمالا ثانیه شمارش را آماده کرده و بی‌صبرانه برای آغوش شما انتظار می‌کشد. البته این حسی است که شما هم به او دارید. در این هفته بدن او به طور کامل تشکیل شده و دیگر هیچ گریم جدیدی به او اضافه نخواهد شد. ممکن است او برای به دنیا آمدن عجله داشته باشد و چند هفته زودتر خودش را به شما برساند. با این حال جای نگرانی نیست. اگر هم زود به دنیا بیاد دستگاه انکوباتور مراقبش خواهد بود تا نوزاد کاملا آماده شود.  او اکنون 2 کیلوگرم شده که چندان هم کم نیست. وضعیت قد او را اگر بخواهید به شما می‌گوییم در حدود 48 سانتی‌متر شده است. با آنکه استخوان‌های او حسابی سخت شده با این حال استخوان‌های سرش هنوز به هم نچسبیده‌اند و نرم هستند. در این هفته آخر او حسابی در حال بدنسازی است و می‌خواهد وقتی به دنیا می‌آید روی فرم باشد به همین علت در حال وزن‌گیری است. با آنکه فضایی برای شیطنت ندارد ولی کنجکاویش را درباره بند ناف نمی‌تواند پنهان کند و گاهی با آن بازی می‌کند.     قد: 48 سانتی متر وزن: 2366 گرم عشق مامان ...ادامه مطلب

همان‌طور که شما مشغول جمع‌کردن وسایل او هستید او هم اکنون یواش‌یواش درحال جمع‌کردن خرت و پرت‌هایش از داخل مایع آمنیون است. او حسابی تپل شده اصلا شبیه آن موجود قورباغه‌ای شکل آن اوایل نیست. ناخن هایش حسابی رشد کرده اند احتمالا این ناخن‌ها بعد برای شما دردسرساز می‌شود. موهای او رشد کرده اما انتظار نداشته باشید با یک بچه چهل گیس مواجه شوید البته خیلی از نوزادان وقتی به دنیا می آیند چنان موهای مشکی رنگی روی سرشان خوابیده که باور کردنش سخت است. با این حال ممکن است جنین شما کچل باشد.   قد: 50 سانتی متر وزن: 2925 گرم   عشق مامان ...ادامه مطلب

 وضعیت جنین او اکنون به اندازه یک انبه یا سیب شده است. اگر چه در انبارغذایی او در کیسه آب هیچ ماده غذایی وجود ندارد اما حس چشایی او کار می‌کند. اگرچه سایر حس مثل لامسه و بویایی نیز به کار افتاده‌اند اما فعلا هیچ تجربه ای برای استفاده از حس‌هایش ندارد.   در واقع سلول‌های عصبی او در حال فعالیت بر روی حس‌های پنج گانه جنین است تقریبا دیگر اعضای بدنش به حد تعادل رسیده دیگر خبری از کله بزرگ و پاهای کوچکش نیست همه اینها با هم رشد کرده‌اند. پوست جنین در این هفته با ماده‌ای «ورنیکس» پوشانده  می‌شود که حالت لغزنده و سفیدی دارد بدن او را از خشکی محافظت می کند. عشق مامان ...ادامه مطلب

 وضعیت جنین بله او الان دیگر برای خودش قد کشیده 3 تا 4 سانت بلندتر شده است. عضلات او در این هفته قدرت بیشتری یافته و به راحتی می‌تواند حرکات او را حس کنید.   در این هفته پوستش ضخیم‌تر از قبل می‌شود. خوب او شکمو هم هست و این روزها تمرین بلعیدن می‌کند با این کار دستگاه گوارش او را تقویت می‌کند. قد: 28.1 سانتی متر وزن: 434 گرم الان خیلی خوردنی شدی آخه من عاشق بادمجونم مواظب خودت باش عشق مامان ...ادامه مطلب

سلام فرشته مامان بلاخره باباجون قضیه را صبح پنج شنبه که من اومدم دفتر به بابایی و مامانی گفته بود قضیه از این قرار بود که من شب پنج شبه دلشوره عجیبی گرفتم که چرا تو تکون نمی خوری  به خاطر همین شب تا صبح نخوابیدم صبح که اومدم دفتر تصمیم گرفتم برم درمانگاه و از وضعیتت مطلع شوم چون پنج شنبه بعد از عاشورا و تاسوعا بود و هیچ دکتری را نمیتونستم پیدا کنم خلاصه .... زنگ زدم درمانگاه و از ماما سوال کردم که تو هفته هفدهم می تونی صدای قلبشو بشنوی یا نه خانم ماما گفت آره ... منم با عجله از دفتر اومدم بیرون و خودم را به درمانگاه رسوندم دل توی دلم دلشوره بدی داشتم همش فکر عشق مامان ...ادامه مطلب

یک سیب زمینی بزرگ را در نظر بگیرید. این سیب زمینی بزرگ را بگذارید رو به روی خودتان. تعجب نکنید قرار نیست که غذا درست کنیم فقط می‌خواهیم به شما بگوییم نوزاد شما الان همین اندازه است.   باور کنید اگر این کار را بکنید دیگر دلتان نمی‌آید این سیب زمینی را بخورید تا شب هم می‌خواهید قربان صدقه اش بروید. بگذارید بررسی کنیم این هفته چه گریمی برای او انتخاب شده. پوستش هنوز آنقدر ضخیم نشده که نتوان رگ‌های بدنش را دید.   گوش‌هایش بالاخره منزل اصلی خودشان را پیدا کرده‌اند و درجای خود مستقر شده‌اند و حالا رویه کار در حال شکل‌گیری است منظورمان همان پیچ و خم‌های عشق مامان ...ادامه مطلب

شب سیزدهم مهر اولین شیطونی تو احساس کردم البته اون شب متوجه نشدم ولی فردا که از مامانی پرسیدم مامانی گفت که نینیت تکون خورده احساس بامزه ای بود انگار زیر شمکم یه چیزی وول خورد آخه شیطون مامان دیروقتم بود.... تو چرا اون موقع بیداربودی ..... اون موقع خودم یکم گرسنم بود آخییییییی شاید تو هم گرسنت بوده خوابت نمی برده ببخشیدددددددددد     عشق مامان ...ادامه مطلب

روزها را می گذرانم با اضطرابی وصف ناپذیر

از یک طرف منتظر جواب آزمایشم و از طرف دیگه نمیدونم چرا سونو مرحله دوم را زودتر دکتر گفته انجام بده

دیروز با منشی تماس گرفتم علت را بپرسم که موفق نشدم باهاش صحبت کنم

ولی همه چیز را به خدا سپردم

راستی امروز اول محرم هست نذر می کنم فینگیل من سالم باشه  نمیدونم چه نذری ولی می دونم حاجتم رو میگیرم

 

عشق مامان ...